زمینه و هدف: فرزندخواندگی یا سرپرستی نهادی است که بحثهای عدیدهای پیرامون ماهیت، شرایط، آثار و بایدها و نبایدهای اخلاقی و اجتماعی آن مطرح شده است. در این مطالعه ضمن مفهوم شناسی، به بررسی بستر تاریخی- حقوقی این نهاد با مطالعهای تطبیقی در اسلام، ایران و انگلستان و همچنین تبیین اهمیت و ضرورت نهاد فرزندخواندگی در جامعه خواهیم پرداخت.
روش: مطالعه حاضر با استفاده از منابع کتابخانهای و به شیوه توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است.
یافتهها: فرزندخواندگی از دیرباز چارهای برای حل مشکلات یتیمی و شبهیتیمی در جوامع مختلف بوده و تفاوت قرائتها صرفاً در ماهیت این رابطه و آثار برخاسته از آن است. فرزندخواندگی نهادی ضروری در جوامع کنونی به حساب میآید که علاوه بر تأمین منافع کودکان بیسرپرست و زوجین بدون فرزند، تأثیرات اجتماعی مثبتی به دنبال خواهد داشت و نیاز است که قواعد آن با مقتضیات اجتماعی انطباق یابد.
نتیجهگیری: رویکرد توسعهای در پذیرش نهاد فرزندخواندگی توأم با توجه به ابعاد فرهنگی و بومی ضمن رفع موانع و تسهیل شرایط شکلی سرپرستی و کیفیسازی آن با استفاده از ابزار نظارت مستمر، میتواند پاسخی به حل مشکلات کودکان و تجهیز اجتماع در سایه توجه به فرزندخواندگی باشد.