۹ نتیجه برای جرم
مهدی خاقانی اصفهانی خاقانی اصفهانی، قاسم محمدی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
کودکان کار ـ اعم از خیابانی و فعال در محیطهای بسته ـ مشغول کارهای متعارف (مانند دستفروشی)، نیمهمتعارف (مانند زبالهگردی)، و غیر متعارف (مانند فحشا) هستند. نظریههای جرمشناختی متعددی از جمله نظریه فشار اجتماعی، بومشناسی جنایی و تعارض فرهنگی، تبیینهای علتشناسانه مهمی از پدیده کودکان کار ارائه کردهاند، اما از نظریههای جرمشناختی دیگری مانند نظریه فرصت و نظریه فعالیتهای روزمره، میتوان برای رابطهسنجی نوع فعالیتهای متعارف، نیمه متعارف و غیر متعارف کودکان کار با عناوین مجرمانهای که غالباً قربانی آنها میشوند، بهره جست. ناپایداری سکونتگاه، نظارتناپذیری محیط آسیبزا، ناتوانی/ ناآگاهی از مددخواهی از نهادهای مداخله در بحران، اختلالات ادراکی و رفتاری، و نداشتن مهارتهای توانبخشی شهروندی، فرصت ارتکاب بزههای خاصی علیه کودکان کار را در مبلمان شهری آشفته کلانشهرها فراهم میآورد. آگاهی از اینکه کدام فعالیتها توسط انواع کودکان کار، زمینه بزهدیدگی در چه جرائمی را افزایش میدهد، امکان هوشمندسازی راهبردهای پیشگیری از بزهدیدگی کودکان کار را به متولیان سیاستگذاری جنایی در حوزه حمایت از کودکان را به دست میدهد. اتخاذ راهبرد پیشگیری بدون آگاهی تخصصی در مورد سنخبندی وضعیتهای محیطی آسیبزا نسبت به کودکان کار، شکست پایدار این راهبردها را تداوم میدهد.
این مقاله، پس از تطبیق نظریههای جرمشناختی مذکور بر عوامل و فرایند بزهدیدگی کودکان کار، معناداری رابطه جرائم ارتکابی علیه این کودکان با نوع کار آنها (متعارف، نیمهمتعارف و غیر متعارف) را تبیین میکند و راهکارهایی برای سختیافزایی ارتکاب بزه علیه این کودکان و مصونیتافزایی آنان در برابر فرصتهای محیطی بزهدیدهساز پیشنهاد مینماید.
کودکان کار ـ اعم از خیابانی و فعال در محیطهای بسته ـ مشغول کارهای متعارف (مانند دستفروشی)، نیمهمتعارف (مانند زبالهگردی)، و غیر متعارف (مانند فحشا) هستند. نظریههای جرمشناختی متعددی از جمله نظریه فشار اجتماعی، بومشناسی جنایی و تعارض فرهنگی، تبیینهای علتشناسانه مهمی از پدیده کودکان کار ارائه کردهاند، اما از نظریههای جرمشناختی دیگری مانند نظریه فرصت و نظریه فعالیتهای روزمره، میتوان برای رابطهسنجی نوع فعالیتهای متعارف، نیمه متعارف و غیر متعارف کودکان کار با عناوین مجرمانهای که غالباً قربانی آنها میشوند، بهره جست. ناپایداری سکونتگاه، نظارتناپذیری محیط آسیبزا، ناتوانی/ ناآگاهی از مددخواهی از نهادهای مداخله در بحران، اختلالات ادراکی و رفتاری، و نداشتن مهارتهای توانبخشی شهروندی، فرصت ارتکاب بزههای خاصی علیه کودکان کار را در مبلمان شهری آشفته کلانشهرها فراهم میآورد. آگاهی از اینکه کدام فعالیتها توسط انواع کودکان کار، زمینه بزهدیدگی در چه جرائمی را افزایش میدهد، امکان هوشمندسازی راهبردهای پیشگیری از بزهدیدگی کودکان کار را به متولیان سیاستگذاری جنایی در حوزه حمایت از کودکان را به دست میدهد. اتخاذ راهبرد پیشگیری بدون آگاهی تخصصی در مورد سنخبندی وضعیتهای محیطی آسیبزا نسبت به کودکان کار، شکست پایدار این راهبردها را تداوم میدهد.
این مقاله، پس از تطبیق نظریههای جرمشناختی مذکور بر عوامل و فرایند بزهدیدگی کودکان کار، معناداری رابطه جرائم ارتکابی علیه این کودکان با نوع کار آنها (متعارف، نیمهمتعارف و غیر متعارف) را تبیین میکند و راهکارهایی برای سختیافزایی ارتکاب بزه علیه این کودکان و مصونیتافزایی آنان در برابر فرصتهای محیطی بزهدیدهساز پیشنهاد مینماید.
سیدرضا احسانپور،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
قطع عضو تناسلی زنان که گاه به آن ختنه زنان گفته میشود، توسط سازمان بهداشت جهانی به «هرگونه عملی، شامل برداشتن تمام یا بخشی از ناحیه خارجی آلت تناسلی زنان و یا سایر جراحات وارده به این عضو بدون توجیه پزشکی» تعریف شده است. ختنهنمودن زنان پیشنهای به بلندای دو هزار سال دارد. برخی مورخان مبادرت به این عمل را به پنج قرن پیش از میلاد در مصر باستان نسبت میدهند. برای ختنه، محاسنی نیز همچون کاهش شهوت جنسی و تضمین عفت دختران نیز ذکر شده که حتی در فرض صحت، عوارض دهشتناک آن غیر قابل چشمپوشی است. ختنه زنان نوعی اِعمال خشونت جنسیتی است که توسط سازمانهای مختلف بینالمللی مانند سازمان ملل به عنوان عملی زیانبار و نقض حقوق بشر زنان و دختران شناسایی شده است. امروزه دست کم دویست میلیون زن و دختر در ۲۸ کشور آفریقایی و بخشهایی از آسیا متأثر از این امر هستند. برای مقابله با این پدیده شوم، بسیاری از کشورهای آفریقایی اولاً به معاهدات بینالمللی (مانند کنوانسیون حقوق کودک) یا منطقهای (مانند منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک) پیوستهاند؛ ثانیاً انجام این اعمال و حتی معاونت در آن را مورد جرمانگاری قرار دادهاند. با این وجود، عرف و سنتهای قدیمی مانعی اساسی در راه حذف این رفتار غلط در آفریقا به شمار میآید.
امیر سماواتی پیروز، حسن بیگدلی،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
پدوفیل به عنوان یکی از اختلالات روانی پارافیل و از گروههای کودک آزاری در پدوفیلهای دگرجنس خواه، همجنس گرا و دوسوگراست. این بیماری ناشی از احساسات و تخیلات فرد بوده و یکی از بهترین روشهای شناسایی پدوفیلیها نیز بررسی واکنشهای غریزی فرد نسبت به محرکهای صوتی و تصویری مربوط به کودکان است. نتایج حاصل از این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای دربردارنده آن است که این اختلال، درمان مشخص و قابل قبولی ندارد و اقداماتی نیز که از طرف صاحبنظران مطرح شده عمدتاً شامل درمان دارویی و ناتوانسازی جنسی است. در این رابطه چگونگی واکنش نظام حقوقی در پیشگیری از ارتکاب جرم بسیار مؤثر است زیرا فرد پدوفیلی همانند سایر بزهکاران در ابتدای امر اقدام به بررسی هزینه جرم میکند و اگر ببیند حکومت، حامی فعل مورد نظر است و او میتواند در پشت نقاب یک بیمار پنهان شود اقدام به انجام بزه مورد نظر مینماید؛ لیکن میزان مجازات بالا میتواند نوعی بازدارندگی جدی جهت پیشگیری از جرم باشد. در ایران با توجه به موارد اخیر و منطبق با فقه اسلامی برای مرتکبین این جرایم همراه با داشتن عناصر تشکیل دهنده جرم مجازاتهایی طبقهای در نظر گرفته شده است؛ بدین نحو که قانونگذار در موادی از قانون اقدام به جرمانگاری اعمالی برخلاف شؤون نسبت به کودکان نموده و مجازات حبس و شلاق را در نظر گرفته و در موادی دیگر در صورت بروز اعمال جنسی مانند تفخیذ و مساحقه مجازاتی سنگینتر و در صورت انجام رفتار زنا و لواط مجازات به مراتب بالاتری را در نظر گرفته است.
عسکر جلالیان، مصطفی زارعی، عباس برزگرزاده،
دوره ۲، شماره ۷ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
پلیس ویژه کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از نهادهای اختصاصی نظام دادرسی اطفال، نخست در لایحه رسیدگی به جرائم اطفال و نوجوانان (۱۳۸۳) مطمح نظر قرار گرفت و پس از آن قانونگذار در قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ و در ماده ۳۱ به آن توجه نمود و سازمان پلیس را مکلف به تشکیل پلیس مخصوص اطفال و نوجوانان نمود. در این پژوهش تلاش شده به منظور دستیابی به زوایای پنهان نقش پلیس در دادرسی کودکان گام برداشته شود و با تبیین جایگاه پیشگیرانه پلیس ویژه اطفال به دنبال پاسخ به این سؤال باشد که نقش پلیس ویژه اطفال در نظام قضایی ایران در راستای پیشگیری از جرم چیست؟ برآیند نتایج بهدستآمده از این پژوهش حاکی از آن است که رفتار و رویکرد پلیس ایران با اطفال و نوجوانان، فاقد یک سیاست جنایی افتراقی است و در مواجهه با اطفال و نوجوانان از سیاست جنایی بزرگسالان استفاده میشود؛ بنابراین لازم است پلیس با تدوین سیاست جنایی افتراقی و مبتنی بر مداخله حمایتی و نه کیفری، تلاش نماید تا با رعایت اصول و استانداردهای ملی و بینالمللی، فرآیند مداخله در دادرسی کودکان و نوجوانان را ارتقاء بخشد.
فاطمه اسفندی،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال کمتوجهی- بیش فعالی یکی از اختلالات شایع دوران کودکی است که عوامل مختلفی میتوانند سبب ایجاد آن در کودک باشند. در صورت عدمتشخیص و درمان بهموقع، این اختلال میتواند تا بزرگسالی ادامه داشته باشد و تبعات مختلفی برای فرد بر جای بگذارد. در این مقاله سعی بر آن است که ارتباط میان اختلال بیش فعالی و ارتکاب جرم مورد بررسی قرار گیرد.
روش: این مطالعه بهصورت توصیفی و با استفاده از بررسی منابع مختلف کتابخانهای و مصاحبه با روانشناسان کودکان استثنایی و مددکاران اجتماعی دادگاه اطفال، انجام گرفته است.
یافتهها: در نتیجه بررسیهایی که انجام شد به نظر میرسد کودکان بیش فعال به دلیل عدم توانایی بازداری ارادی در رفتارشان، همواره در معرض ارتکاب جرم قرار داشته باشند. عدم مداخله بهموقع برای درمان و حل مشکلات کودکان مبتلا به این اختلال موجب انتقال این مشکلات به دوران بزرگسالی میشود که این امر خود میتواند زمینه افزایش و تداوم رفتارهای پرخطر و ابتلا به اختلالات دیگر را فراهم آورد.
نتیجهگیری: در میان شیوههای مختلف پیشگیری از جرم، به نظر میرسد پیشگیری اجتماعی و بهخصوص پیشگیری رشدمدار، در جلوگیری از ارتکاب جرم در آینده کودکان مبتلا به بیش فعالی مؤثر باشد.
محسن آقایی،
دوره ۳، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه رسانههای جمعی در قالبهای متفاوتی زندگی افراد خصوصاً کودکان و نوجوانان را تحت سیطره خود داشته و با درشتنمایی نقاط جذاب، کودکان را به سوی خود جلب مینمایند. این مطالعه با هدف بررسی نقش رسانه در تحقق بزهکاری نوجوانان و بررسی راهکارهای پیشگیرانه در پرتو نظریه جرمشناسی رشدمدار، انجام یافت.
روش: مطالعه حاضر با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و به شیوه توصیفی-تحلیلی به انجام رسیده است.
یافتهها: رسانه میتواند به مثابه یک شمشیر دولبه نقش مثبت یا منفی و همچنین در مواردی نقش منفعلانه و تباهسازی اوقات فراغت را در کالبد روانی افراد ایفا نماید و با ایجاد حس همزادپنداری در افراد خصوصاً در سنین پایین در ایجاد کانون بزه و سوق طفل به پذیرش نقشهای بزهکارانه و یا بزهدیدگی، تأثیر فراوانی داشته باشد، چه بسا تداعی برخی نقاطی که در سابق، فردی را از دایره عصمت به سمت بزهکاری رانده و بازنمایش آن از طریق رسانه و ایجاد زمینه بزهکاری، او را در طلب نخستین خود در ابعاد دیگری با توجه به حس کنجکاوی خصوصاً در کودکان و نوجوانان مصمم سازد و وی را در دام تبهکاری قرار دهد.
نتیجهگیری: با مطالعه میدانی و به کارگیری ابزار جرمشناسی رشدمدار و بررسی دورههای مختلف زندگی در کودکان و نوجوانان و تفحص در میزان غلبهپذیری و مقاومت بر خواست نفسانی در دورههای مختلف سنی میتوان به منابعی غنی جهت تصمیمسازی صحیح در شناخت بزنگاههایی که فرد را به دامن بزه میکشاند و به دنبال آن، جهتگیری مناسب در قبال این بسترها دست یافت و در پیشگیری و از بینبردن دامنههای بزه و نهایتاً تجویز کیفری مناسب با ضمانت اجرای کارآمد، بر ایجاد فضای امن برای کودکان فائق آمد.
فاطمه ایزدی گنابادی،
دوره ۴، شماره ۱۵ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: ارتکاب جرم توسط نوجوانان مسألهای است که از دیرباز مورد توجه حقوقدانان و جامعهشناسان بوده و هماکنون نیز از مباحث عمده علوم انسانی است. مروری بر کثرت جرائم در جهان و کشور خودمان، گویای این واقعیت است که ارتکاب جرم توسط نوجوانان یکی از مسائل عمده جامعه ما نیز میباشد، لذا هدف از این تحقیق بررسی ارتکاب جرم در بین نوجوانان و نیز بررسی علل ارتکاب جرائم توسط نوجوانان میباشد و در این مقاله به راههای پیشگیری و مقابله با ارتکاب جرم توسط نوجوانان نیز پرداخته میشود.
روش: در این تحقیق که به شیوه توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، از روش کتابخانهای استفاده گردیده است.
یافتهها: شناسایی عوامل جرمزا، نخستینگام مبارزه با کجرویهای اجتماعی و جرم است تا با از بینبردن این عوامل یا کاهش اثرات آن بتوان از بروز جرائم پیشگیری و یا حدقل از میزان آن در جامعه کاست.
نتیجهگیری: در نتیجه عامل مهم ارتکاب جرم بین نوجوانان محیط خانوادگی یا همان خانواده میباشد و بعد از خانواده عوامل دیگر مثل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... در ارتکاب جرم توسط نوجوانان نقش مؤثری دارد.
مهدی خاقانی اصفهانی، مریم محسنی،
دوره ۴، شماره ۱۶ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: توجه به مصالح کودکان و نوجوانان در تدوین سیاست جنایی کارآمد، بخش مهمی از تعقل و تحول نظم حقوقی در تعامل با علوم و نهادهای پیراحقوقی مؤثر در کارآمدی دستگاه سیاست جنایی به شمار میرود. اتخاذ سیاست جنایی افتراقی نسبت به کودکان و نوجوانان، در قلمروهای پیشگیری از بزهکاری و بزهدیدگی آنها، در نخستین گام نیازمند تحول تقنینی است. هدف این مقاله، نقد «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» و «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» در چارچوب نقد لایه تقنینی سیاست جنایی ایران از منظر جرمشناسی حقوقی انتقادی میباشد.
روش: پژوهش حاضر، از نوع کیفی و روش تحقیق همانا تحلیل اسنادی با رویکرد انتقادی نسبت به دو قانون مصوب در حوزه حقوق خانواده میباشد.
یافتهها: سیاست جنایی تقنینی ایران در حمایت از کودکان در برابر بزهکاری و بزهدیدگی، دچار نارساییهای هدفبنیاد، ساختارمدار و کارکردمحور است. دو قانون مورد نقد در این مقاله، اشکالاتی در سه سطح مزبور دارند.
نتیجهگیری: سیاستگذار جنایی ایران، با تصویب «قانون حمایت از اطفال و نوجوانان» و «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» در سالهای اخیر، به رغم پیشبرد راهبرد حمایت افتراقی از کودکان، به زعم مقاله حاضر دچار نارساییهایی در پیشگیری و جرمانگاری و دادرسی و کیفرگذاری در جرائم مرتبط با اطفال و نوجوانان شده است. نقض برخی قواعد مسئولیت کیفری، کمتوجهی به انواع پیشگیری و ظرفیت کنشگران متولی هر نوع، عدم رعایت سلسلهمراتب و تفکیک قوا، دستورگری مغایر با هنجارهای اجتماعی و دادههای مسلّم علمی، رئوس برخی از چالشهای مطرح در این پژوهش هستند که جلوههای این چالش در مواد قوانین مورد بحث، نقد شده و راهکارهای اصلاح عیوب قانونی نقدشده، ابراز شده است.
سید محمد کیکاوسی، مارال جعفری قاضی جهانی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: بازیهای رایانهای به دلیل داشتن جذابیتهای سمعی و بصری ناشی از تصاویر متنوع و گیرا به عنوان پدیده نوین در میان کودکان و نوجوانان پرطرفدار است. این بازیها علاوه بر اینکه میتواند اثرات مثبتی مانند پرورش استعدادها، ایجاد خلاقیت و افزایش بهره هوشی به همراه داشته باشد، به دلایل گوناگونی از جمله استفاده غیر متعارف و بدون محدودیت کمی و کیفی، پیامدهای بسیار ناهنجار داشته باشد. از این رو این پرسش مطرح میشود که دامنه و گستردگی استفاده از این پدیده سرگرمکننده تا چه اندازه میتواند مناسب کودک و نوجوان باشد؟ لذا نگارش حاضر به منظور آسیبشناسی بازیهای مورد نظر بر روی رفتار کودکان و نوجوانان صورت گرفته و هدف از آن بررسی تأثیر بازیهای رایانهای بر تمایلات بزهکارانه و انحراف کودکان و نوجوانان است.
روش: در این خصوص، از نظر متخصصان روانشناسی و صاحبنظران علوم تربیتی و نیز یافتههای پژوهشی به دستآمده از مطالعه رفتار گروه هدف بهره جسته است.
یافتهها: بر اساس بررسیهای به عملآمده، میتوان گفت تقویت حس پرخاشگری در ذهن و روان کاربران که در بسیاری از بازیهای خشونتآمیز مشاهده میشود، رفتهرفته و به صورت ناخودآگاه به ستیزهجویی آنها در رفتار و ترغیب به اعمال ناهنجار در دراز مدت میانجامد. کودکان و نوجوانان در انجام بازی، کشتار اهداف از پیش تعیین شده و تخریب محیط پیرامون بازی با افشردن ابزارهای بازی دست زده و این نقش مخربانه نهادینه شده و در اندیشه آنها، ارتکاب جرم و جنحه را سهل میانگارد. آنگاه کودک و نوجوانی که در نقش بازیهای خود فرو رفته، قدرت درک مرزبندی میان دنیای مجازی و واقعیت را از دست داده و سعی میکند آنچه فرا گرفته، در دنیای بیرون بیازماید و تجربه کند. این آسیب روانی و اجتماعی در کنش بسیاری از بزهکاران کانونهای اصلاح و تربیت مشاهده و مورد ارزیابی واقع شده است، لذا توجه بیش از پیش به این مقوله، همانگونه که صاحبنظران حوزههای روانشناسی، اجتماعی و علوم تربیتی بدان هشدار نمودهاند، حائز اهمیت بوده و در وهله نخست مراقبتهای والدین را میطلبد.
نتیجهگیری: نتایج تحقیق حاکی از آن است که اعتیاد کودکان و نوجوانان به بازیهای رایانهای به ویژه بازیهای خشن میتواند آسیبهای عمیقی به روان آنها وارد کند و شخصیت ستیزهجو، مخرب و جنایتکار را در آنها ایجاد کند.